اگر زنده بمانم جور دیگری بر شما حکومت می کنم

مستبدین از جمله انسان های پست و بی مقدارند که به ناحق بر کرسی های با ارزشِ دنیایی تکیه زده اند، انسان های کوتاه قدی اند که بلند قامتانِ حکیم را در کنار خود تحمل نمی توانند کرد و تلاش می کنند از شرِ نگاه های سنگینِ شان که به حماقتِ آنان در تصمیمات و اعمالِ شان می نگرند و گاه بر آن اعتراض دارند، خلاص شوند، ناصرالدین شاه قاجار که از جمله ی این حکامِ بی کفایت در تاریخ ایران است که خسارات بیشماری را به این کشور و مردم آن وارد کرد و از جمله این مردمِ مظلوم و نیازمند را از وجود ذیقیمت معدود افراد با کفایتی همچون امیرکبیر محروم کرد و در حالی که این امیرِ کبیر در بدترین شرایط این کشور خود را در صحنه ی خدمت به این آب و خاک و مردمِ ستمدیده اش بروز داده و توانایی های فکری و عملی اش را در خدمت به ایران و ایرانی به اثبات رسانده بود، ولی چون پای سیاست و سیاست بازی فرا رسید، همه مقررات اسلامی، اخلاقی و خویشاوندی را به کناری نهاد و ابتدا این عنصر موثر و مفید در اداره یِ کشور را به کناری نهاد و سپس در خانه اش محدود و بعد به کاشان تبعید و نهایتا نیز عُمالش را اعزام داشت تا او را رگ زدند.
سلطنت مطلق این حاکمِ بی کفایت قجری بر ایران پنجاه سال به طول کشید و در این مدت کشور را به خاک سیاه نشاند و از جمله نقشه ایران در زمان او به طور بی سابقه ایی آب رفت، و این مردم نجیب را در فقر و بدبختی فروبرد، اما او بی توجه به این واقعیت ها به شکرانه پنجاهمین سالگرد حکومت فاجعه بارش، در حرم حضرت عبدالعظیم حَسنی در ری حضور یافته، که گلوله ایی از تپانچه ی میرزا رضا کرمانی خارج و همین نقطه پایانی بود بر زندگیِ نکبتبار و فساد انگیزش؛ او که به بی کفایتی و ظلم خود کاملا مطلع بود، در آخرین لحظاتی که عمر بی مقدارش به خط آخر رسیده بود گفت که “اگر زنده بمانم جور دیگری بر شما حکومت می کنم” ولی انگار این دسته از انسان ها تا به آخر خط نرسند، قصدی برای اصلاح خود ندارند و بر جهل و نفس اماره خود که آنان را به جنایت در حق زیردستان و رقبا دستور می دهد، تاکید و اصرار دارد، و این تنها نهیب مرگ است که بازدارنده اشان است و تا آخرین لحظات عمر بر خطای خود باقی اند.
باید گفت مستبدین به بهشت نمی روند زیرا که گردن آنان زیر حق الناس تا ابد کج خواهد بود و حتی خداوند هم با همه ی وسعت عملش در این بخش تضمینی به احدی نداده است و اینکه ناصرالدین شاه قجری اهل عزاداری حسین (ع) بود، شیعه مرتضی علی (ع) بود، در هنگام زیارت مردی از مردان خدا (ره) کشته شد و… سودی به حالش نخواهد کرد و مهم نیست که انسان کجا جان به جان آفرین تسلیم کند، مهم این است که در توبره اعمالش چه مقدار انسانیت دارد و لذا کشته شدن این مستبد در روز جمعه و در حرم حضرت عبدالعظیم برای او توفیقی به بار نخواهد آورد، هرچند مُقَسِمان دنیایی بهشت و جهنم بدین مناسبت او را شاه شهید! بنامند، که در پای دیوارهای قبله اول مسلمین هم هزاران هزار تاکنون کشته شده اند، برخی از آنان در سپاه صلیبیان بودند که شدیدا معتقد و از مکان مذهبی خود دفاع می کردند و برخی در سپاه صلاح الدین ایوبی که برای بدست آوردن دوباره مکان مذهبی خود به جنگ آمده بودند، حال کدامیک سعادتمندند؟!! اینجاست که باید گفت خودخواهی تسلط بر بیت المقدس هر دو را رودرروی هم قرار داد؛ پس باید گفت آنکه انسان تر و به انسانیت نزدیک تر است، سعادتمند خواهد بود، نه انتصاب به این و آن

بیان دیدگاه